نجواهای هنرمند نقاشی که از پاپ آرت به سبک شخصی رسید
به گزارش اطلاع با ما به نقل از مهر، نجواهای هنرمند نقاشی که از پاپ آرت : این روزها موزه هنرهای معاصر به واسطه برگزاری نمایشگاه «چشم در چشم» چنان پر مخاطب شده که آوازهاش بیش از پیش در فضای مجازی و عمومی پیچیده است. نمایشگاه «همسفر با آفتاب» که آثار هنری فرخ شایسته شیرازی را در معرض دید عموم داده است، نیز همزمان با نمایشگاه «چشم در چشم» در حال برگزاری است. نمایشگاه «همسفر با آفتاب» شامل مروری بر آثار فرخ شایسته هنرمند نگارگر باسابقه را نیز در گالریهای ۷، ۸ و ۹ موزه میزبانی میکند.
فرخ شایسته شیرازی هنرمند نقاش و نگارگر معاصر و فرزند صدرالدین شایسته شیرازی است که یکی از شاگردان کمالالملک بود. شایسته از کودکی به واسطه پدر، وام دار میراث هنرهای ایرانی و به ویژه نگارگری میشود که نگاه ریزبین او به پدیدهها را برایش به ارمغان میآورد. علاوه بر این، شایسته به دیگر افقهای جهان مینگرد و همسفر با آفتاب میراث ملی را با نوگرایی غربی و سنتهای شرقی در هم میآمیزد. اینک در آستانه هفتاد سالگی ره آورد سه دوره کاری فرخ شایسته در ایران، آمریکا و ژاپن در نمایش است. هر کدام از بخشهای نمایشگاه آثار شایسته، یک دوره کاری او (شیراز و تهران / اروپا و آمریکا / ژاپن) را به نمایش گذاشته است که همگی آثار در قطعهای کوچک روی دیوار دیده میشوند.
به بهانه برگزاری نمایشگاه «همسفر با آفتاب» از فرخ شایسته دعوت کردیم به خبرگزاری مهر بیاید تا پای تجربیات، خاطرات و نظراتش درباره سبک و شیوه کاریاش بنشینیم.
* آقای شایسته ۳ دوره حرفهای کاری شما در نمایشگاه «همسفر با آفتاب» در معرض دید عموم قرار گرفته است که همگی آنها در قالب تابلوهایی با قطعهای کوچک روی دیوار موزه هنرهای معاصر تهران رفته است. لطفاً درباره این آثار توضیح بدهید.
نمایشگاه «همسفر با آفتاب» مروری بر آثار من است که طیف چند دهسالهای از فعالیت هنریام را پوشش میدهد. اولین آثاری که در نمایشگاه دیده میشوند آثاری هستند که من در حدود ۸ تا ۱۲ سالگی در شیراز ترسیم کردم. یکی از آثار موجود در نمایشگاه را نیز زمانی کشیدم که در تهران بودم. آن روزها ۱۷ یا ۱۸ سال داشتم.
سپس برای تحصیل به آمریکا رفتم و سبک کارهایم تغییری اساسی داشت. بعد از فارغالتحصیلی هم به ژاپن رفتم و به مدت ۴ سال به زبان انگلیسی در یک دانشگاه آمریکایی که در کیوتو واقع شده است، تدریس کردم و در همان مدت به زبان ژاپنی تحصیل کردم. سپس به مدت ۲۶ سال در اوکیناوا زندگی و در دانشگاه اوکیناوا به زبان ژاپنی تدریس کردم.
* پدر شما، صدرالدین شایسته شیرازی شیوه «پرداز» که خاص نگارگری و نقاشی ایران بوده است، به کمال در نگارههایش اجرا میکرد. بنابراین میخواهم کمی به عقب برگردم و بدانم که شما از شیوه «پرداز» در مکتب شیراز که پدرتان بنا نهاده بود، در آثارتان وام گرفتهاید؟ در واقع میخواهم بدانم که چقدر پدرتان روی کار شما تأثیر داشته است؟
در کودکی من با پدرم زندگی نمیکردم و از زمانی که به دنیا آمدم تا سن ۷ سالگی فقط با مادرم بودم، منتها از سن ۴ سالگی کار نقاشی را به صورت خودجوش شروع کردم البته پدرم نقاش بود و من هم جمعهها به دیدارش میرفتم و شاید همین دیدارها، سبب شد به نقاشی علاقهمند شوم.
در هر حال، من خودم را وامدار لطفعلی شیرازی نقاش صاحب سبک سده سیزدهم هجری قمری میدانم که واژه صورتگر پشت نام لطفعلی شیرازی میآید که این لقب صحیح نیست چون در واقع نوه لطفعلیخان واژه صورتگر را به عنوان نام فامیلی انتخاب کرده بود. پدر من ابتدا برای تحصیل منطق نزد فرصتالدوله شیرازی رفت و در آنجا متوجه شد که کلاس نقاشی هم تشکیل میشود. او سپس به تهران رفت تا در هنرستان کمالالملک تحصیل کند و ۷ سال شاگرد کمالالملک بود. شاید برایتان جالب باشد که بدانید از میان شاگردان فرصتالدوله شیرازی، فقط پدر من نقاش شد. وقتی کمالالملک به نیشابور رفت، پدر من هم به شیراز برگشت و من به هر تقدیر بعد از ۷ سالگی با پدرم زندگی کردم و از همان موقع پدرم تأثیر بیشتری روی زندگیام گذاشت.
* علیرغم اینکه اغلب شاگردان کمالالملک از شاخصهای نقاشی ایرانی فاصله گرفتند و تجربه نقاشی غربی را سرلوحه کار خود قرار دادند چرا این اتفاق در مورد صدرالدین شیرازی نیفتاد؟
هنرستان کمالالملک شاگردان را در رشتههای فراوانی آموزش میداد. این هنرستان رشتههایی چون صنایع دستی و قالیبافی هم داشت. برخی از شاگردان کمالالملک، مینیاتور (نگارگری) و مجسمهسازی و … را کار میکردند اما در عرصه نقاشی، اکثرشان دنبالهروی کمالالملک شدند و مکتب کمالالملک ایجاد شد. قضیه پدر من کمی متفاوت بود، چون به شیراز برگشت و به تدریج رجعتی به دوران گذشته و زمانی که با فرصت الدوله کار میکرد، زد و به همین دلیل، شیوه کاری او به واسطه دوری از تهران و اثرپذیری از فرصتالدوله با سایر شاگردان کمالالملک کمی تفاوت کرد.
* آیا میتوان گفت کارهای پدرتان و شما میراثی از مکتب کمالالملک است. لطفاً در این مورد توضیح دهید.
اگر در نمایشگاه دیده باشید، ۳ اثر هست که در این دوران میگنجد. من مدتی به تهران رفتم و مقداری از سبک «گل و مرغ» دور شدم و کاری با عنوان «دختر خدمتکار» دارم که در این اثر میتوانم بگویم در آن بتوانید نشانههایی از سبک رئال کمالالملک ببینید. همچنین پدرم هم کارهای زیادی دارد که در سبک و مکتب کمالالملک جای میگیرد اما به تدریج از این مکتب جدا شد. شاگردان زبده کمالالملک از جمله اسماعیل آشتیانی، کسانی بودند که به سبک و شیوه کمال الملک وفادار ماندند و این شیوه را ادامه دادند. تعدادی از شاگردان کمال الملک نیز به اروپا رفتند و بازگشتند و کمی تغییر رویه دادند اما تمامی شاگردانی که به صورت مستقیم شاگرد کمال الملک شمرده میشدند و شاگردانِ شاگردان نیز به همین شیوه ادامه دادند که اینها مجموعاً به عنوان مکتب کمال الملک محسوب میشود.
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0