ظریف:
رهبری مشاهده میکردند که من و حاجقاسم کاملاً هماهنگ و همراهیم
به گزارش اطلاع با ما به نقل از فرارو، رهبری مشاهده میکردند: ظریف درباره سردار قاسم سلیمانی گفت: یکوقت یک تصمیمی در میدان باید در لحظه گرفته بشود که خود حاجقاسم هم این اختیار را داشت و هم توانش را داشت که این تصمیم را بگیرد؛ ولی بهصورت معمول ما با هم هفتهای یک بار گفتوگو داشتیم و من یقین دارم که حاجقاسم همه پیشنهادهایش را به رهبری ارائه میداد و بدون اجازه رهبری اقدامی نمیکرد. این را میتوانم مطمئن باشم. حالا اکثرش را میآوردند در دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی یا خود شورایعالی امنیت ملی بحث میکردند و تصمیم گیری میکردند.
مرحوم شهید سلیمانی بسیار فرد باهوش و عملیاتی بود، یعنی این که خودش را درگیر بازیهای اداری و اینها نمیکرد و با هوش سرشاری که داشت برنامهریزی میکرد، تصمیم میگرفت و عمل میکرد. این برداشت من است، ممکن است کسان دیگری نگاه دیگری داشته باشند، بسیار آدم روشنی بود واین را از حرفهایی که راجع به خانمهای شل حجاب صحبت کرده، میشود حس کرد.
ارتباط نزدیک من با شهید سلیمانی از جریان مذاکرات بن بود و بعد هم در جریان حمله آمریکا به عراق و دو دور مذاکره که قبل از حمله داشتیم با آمریکاییها و یک دور مذاکره که من بعد از حمله داشتم. خب طرف اصلی من در مورد مذاکرات در ایران، شهید سلیمانی بود و طرف اصلی هم در مذاکرات بن شهید سلیمانی بود. ایشان واقع بین و کاملاً با نگاه عملیاتی و رسیدن به نتیجه موردنظر جمهوری اسلامی، بحث میکرد. اطلاعات بسیار ذیقیمتی ارائه میکرد و هماهنگیهای بسیار مهمی را در میدان انجام میداد که من فکر میکنم برای منافع ملی ما بسیار حیاتی بود.
حاجقاسم اولین فرمانده نیروی قدس نبود، ابتدا یک اداره کل نهضتها در وزارت خارجه داشتیم در دهه ۶۰ و اوایل ۷۰، بعد این کار واگذار شد به نیروی قدس و نیروی قدس تشکیل شد. در واقع ما طبق قانون اساسی از آرمان نهضتهای آزادی بخش حمایت میکنیم، ولی آنها از طرف ما نمیجنگند، آنها نیروهایی هستند که به خاطر اشغال خارجی به خاطر ظلم، استعمار و بر اساس مقاومت شکل میگیرند و از سوی ما حمایت میشوند. شما نمیتوانید یک نیروی مقاومت ایجاد کنید. مقاومت را زمینههای واقعی ایجاد میکند و شما میتوانید حمایت کنید. در یک مقطعی این حمایت به عهده اداره کل نهضتهای آزادی بخش وزارت خارجه بود و سپس با نیروی قدس شد. تصمیمی بود که در سطح بالای کشور گرفته شد و دلایل خودش را داشت.
ببینید هم در قضیه افغانستان و هم در قضیه عراق، میدان و دیپلماسی با هم و مکمل هم بودند و دستاوردهای بسیار بسیار عظیمی برای کشور داشتند. اما بحثی که من راجع به دیپلماسی و میدان دارم، این است که بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی، شما ۵ عنصر تشکیلدهنده امنیت ملی دارید که نمایندگانشان در شورای عالی امنیت ملی حضور دارند. یکی نیروهای مسلح که طبق قانون اساسی یک نماینده دارد در شورایعالی امنیت ملی و آن رئیس ستاد کل است. یکی وزارت خارجه است، یعنی دیپلماسی، یکی رئیس سازمان برنامه و بودجه عضو شورایعالی امنیت ملی به عنوان نماینده اقتصاد، یکی انسجام داخلی که وزیر کشور عضو شورایعالی امنیت ملی، و یکی اطلاعات خارجی و امنیت که وزیر اطلاعات است.
این پنج مؤلفه یا پنج ستون امنیت ملی است که طبق قانون اساسی شناسایی شدند. البته این شورا ۵ عضو دیگر هم دارد شامل رئیسجمهور، رئیس مجلس، رئیس قوه قضاییه و دو نماینده رهبری که در زمانهای مختلف گرایشهای مختلفی داشتهاند.
اعتقاد بنده این است که این پنج صنف باید با همدیگر یک جایی کارشان با هم هماهنگ بشود، به همدیگر کمک کنند، نهتنها برای همدیگر تزاحم نداشته باشند، بلکه همافزایی داشته باشند. هر زمانی که ما این کار را کردیم، حالا یا با هدایت دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی و یا خود شورایعالی امنیت ملی، مثل همان که عرض کردم، مذاکرات بن و بعد از آن سرنگونی صدام حسین در عراق، توانستیم منافع زیادی را به دست بیاوریم و کاملاً هم همافزایی کردیم. در قضایای سوریه در مواردی توانستیم خیلی همافزایی داشته باشیم و در واقع ما زمانی که نیاز بود بازوی میدان بودیم و در برخی موارد هم میدان بر اساس نیازهای دیپلماسی عمل کرد. اما مواردی هم هست که این هماهنگی اتفاق نمیافتد، اگر این هماهنگی اتفاق نمیافتد یا نیفتاده گناه کنشگر میدان یا دیپلماسی نیست بهخاطر این است که او دارد به وظیفهاش عمل میکند، جایی که باید اینها را هماهنگ میکرد، کوتاهی کرده و هماهنگی نکرده است.
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0